كابوس مي ديديم...
خوابيده بودم، كابوس مي ديدم!
از خواب بلند شدم تا به آغوشت پناه ببرم...
افسوس
يادم رفته بود كه از نبودنت به خواب پناه برده ام ...!
نویسنده: مسعود ׀ تاریخ: دو شنبه 8 خرداد 1391برچسب:كابوس , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
جاي خالي تو را عروسكم گرفته...
این روزها جای خالی " تـو " را با عروسکی پر می کنم...
همانند توست ...
مرا " دوست ندارد " احساس ندارد
اما هر چه هست " دل شـکـســتـن " بلد نیست ...
نویسنده: مسعود ׀ تاریخ: چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:عروسك , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
رسم فلاني ها...
هی فلانی ... میدانی؟ میگویند رسم زندگی چنین است :
می آیند ...
می مانند ...
عادت می دهند ...
و می روند !!!
و تو در خود می مانی و تو تنها !
راستی نگفتی ، رسم تو نیز چنین است؟ مثل همه فلانی ها ؟ !
نویسنده: مسعود ׀ تاریخ: چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:مياد ,عادت ميده ,ميره , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
كي گفته مرد گريه نميكنه؟
چه حرف بي ربطي است كه مرد گريه نميكند!
گاهي آنقدر بغض داري كه فقط بايد مرد باشي تا بتواني گريه كني...
نویسنده: مسعود ׀ تاریخ: چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:بي ربط , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
كاش دنيا يك رنگ بود...
گفتند عینک سیاهت را بردار
دنیا پر از زیبایی هاست !!!
عینک را برداشتم ...
وحشت کردم از هیاهوی رنگها
عینکم را بدهید می خواهم به دنیای
یکرنگم پناه ببرم ...
نویسنده: مسعود ׀ تاریخ: چهار شنبه 3 خرداد 1391برچسب:عینک ,سیاهی , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
من هميشه بيادتم...
من اگر آنقدر كه ياد تو هستم، ياد خدا بودم...
آن جهان نيمي از بهشت مال من بود...!
نویسنده: مسعود ׀ تاریخ: سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:بهشت , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
ديگه خواستن توانستن نيست...
همه ميگن خواستن توانستن است!
بخدا من خواستم...
من خواستم، پس چرا نشد خدا؟
نویسنده: مسعود ׀ تاریخ: سه شنبه 2 خرداد 1391برچسب:قسمت , ׀ موضوع: <-PostCategory->
׀
CopyRight| 2009 , 7hill.LoxBlog.Com , All Rights Reserved Powered By
LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin .COM